سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمهیدات

مطابقت تاریخى با عصر حاضر-قسمت دوم

هرچند ما قصد نداریم که در همین نخستین مقاله بحث را به پایان ببریم و نتیجه حاصله را ارائه کنیم، امّا از این نظر که این مباحث ممکن است شبهات بلاجوابى را در «اذهان» باعث شوند، ضرورتاً جواب نهایى را اجمالاً در همین مبحث ذکر مى‏نمائیم:
1- نخست اینکه لفظ «جمهورى» فى نفسه نمى‏تواند محلّ حسن و قبح باشد چرا که «جمهور» به معناى «مردم» است و همانطور که در متن بحث مورد تذکّر قرار گرفت، حتّى امام مفترض الطّاعه و وصى بلافصل رسول اللَّه(ص) نیز براى احراز منصب خلافت مردم، به بیعت «جمهور» نیازمند است.
2- اما اگر «جمهورى» را به معناى روش حکومتى خاصّى برداریم که در زبان لاتین آنرا «.........» مى‏نامند و به «حکومت مردم بر مردم» معنا مى‏کنند، باز هم صفت «اسلامى» [در تعبیر «جمهورى اسلامى» بمثابه روش حکومتى‏] ناظر بر این حقیقت است که ما روش حکومتى «جمهورى» را تا آنجا که ایجاباً به احکام اسلام برمى‏گردد و نفیاً مخالف با اسلام نیست پذیرفته‏ایم، و این عقلاً و منطقاً ممکن است، چرا که رأى اسلام در مورد «اکثریت مردم» همانطور که گفتیم داراى دو وجه مختلف است که نسبت آنها به یکدیگر، نسبت اصل و فرع و لزوم و کفایت است. بدین ترتیب، حکومت اسلامى هرچند که در اصل «حکومت اللَّه بر مردم» است، امّا از آنجا که کفایتاً خلیفه مسلمین بعد از بیعت با مردم و بعد از موافقت «جمهور» بر مسندِ «خلافت» مى‏نشیند، حکومت مردم است بر خودشان. با این تفسیر «حکومت اللَّه بر مردم» همان «حکومت مردم» است و تناسب بین این دو وجهِ حکومت اسلامى، تناسبى طولى است نه عرضى.
3- آرى ممکن است اشکال کنند که: «حکومت جمهورى اسلامى نظامى پارلمانى است، چرا که «قوانین» آن در یک «مجلس شورا» - متشکّل از منتخبین مردم - و براساس یک «قانون اساسى» وضع و تصویب مى‏شود، حال آنکه در حکومت اسلامى «قانونگذار» صرفاً خداست و «قانون اساسى» فقط «قرآن» است». در جواب مى‏گوئیم که: آرى، «کلمة حقّ یراد بها الْباطل»، همانطور که حضرت امیر(ع) در جواب خوارج فرمودند: «حکومت اللَّه» نیز باید از طریق «انسانها» بر یکدیگر اعمال شود. بله، مجلس شوراى اسلامى یک نهاد قانونگذار [و باصطلاح «مقنّنه»] است، امّا نه سرِ خود و بالبداهه، بلکه مبتنى بر «قانون اساسى». و قانون اساسى را نیز «خبرگان ملّت» براساس احکام اسلام و مشى حاکمیتِ سیاسى اسلام تنظیم کرده‏اند. و مگر نه اینست که حتّى قرآن را نیز باید «راسخون فى العلم» تفسیر کنند و این فقها هستند که باید احکام را از قرآن و منابع روائى استخراج کنند؟

مجلس شوراى اسلامى از این سو از طریق قانون اساسى مقید به حدود شرع و متعهّد نسبت به اسلام مى‏باشد و از آن سو، از طریق «شوراى نگهبان» و نهایتاً «ولایت فقیه». و وجه تسمیه شوراى نگهبان نیز به اعتبار نگهبانى‏اش از «احکام فقهى اسلام» و جلوگیرى‏اش از «انحراف قوانین» است.

تفصیل بحث در این موارد را به مباحث آینده وا مى‏گذاریم، با این امید که خداوند به برکت خونهاى پاکى که در جبهه‏هاى دفاع از اسلام بر زمین‏هاى کربلایى غرب و جنوب و کردستان ریخته مى‏شود، توفیق ادامه این مباحث را به ما عنایت فرماید.

 


[ پنج شنبه 86/10/13 ] [ 11:30 عصر ] [ میثم ]

حکومت فرزانگان

مطلب زیر قسمتی از مقاله شهید سید مرتضی آوینی است که در کتاب حکومت فرزانگان جمع آوری شده است؛ ان شاء الله که شهدا از ما راضی باشند

مطابقت تاریخى با عصر حاضر- قسمت اول

نظام جمهورى اسلامى ایران در طول قرنها که از بعثت خاتم الانبیا(ص) مى‏گذرد، تنها تجربه‏اى است که مى‏تواند ابعاد پنهان و ابهام‏آمیز حاکمیت سیاسى اسلام را روشن کند و عملاً اثبات کند که اسلام، برخلاف تبلیغات مسموم دشمن، نظام حکومتى مدوّن و مشخصى دارد که در عین تبعیت از حقّ، بر همه اعصار و زمانها و جوامع بشرى شمولیت و احاطه دارد.

در جهان امروز متأسّفانه تعابیرى چون «آزادى عقیده»، «دموکراسى»، «رأى اکثریت بمثابه معیار مطلق حقّ» و غیره، از آنچنان تقدّسى برخوردار شده‏اند که جاى انکار آنان و حتّى بحث در اطراف آنها موجود نیست. اکنون صرفنظر از جمهورى اسلامى ایران، همه دنیا مدّعى دموکراسى و «حکومت مردم بر مردم» هستند و نظام‏هاى حکومتى، کم و بیش نظامهایى است که وضع قوانین در آنها بوسیله «پارلمانها»یى که نمایندگان برگزیده مردم در آنها حضور دارند انجام مى‏شود و همینطور مناصب قضایى در اختیار انسانهایى است که امتیاز آن‏ها نسبت به «مردم» دیگر، فقط و فقط به کثرتِ معلوماتشان در زمینه «حقوق مادّى بشر» برمى‏گردد و واضع این «حقوق بشر» نیز انسانهایى هستند که صرفاً بر طبق استنباطهاى عقل عملى خویش استخراج حکم مى‏کنند. و اصولاً مفهوم «جمهورى» بعنوان یک روش حکومتى همین است. این معنا در همه حکومت‏هاى معاصر کره زمین مشترک است و حتّى در سیستم‏هاى حکومتى کمونیستى و یا سوسیالیستى نیز همین وجه اشتراک قابل تشخیص است. و در وهله اول شاید اینچنین به نظر بیاید که در جمهورى اسلامى ایران نیز وضعیت حاکمیت سیاسى همانگونه است که در سایر حکومت‏هاى کره ارض... امّا آیا براستى حکومت جمهورى اسلامى نیز معیارهایى را که اجمالاً برشمردیم (در مورد «رأى اکثریت»، «دموکراسى»، «حکومت مردم»...) قبول دارد یا خیر؟ و اگر خیر، این الفاظ و نهادهاى معادل آنها چه مى‏گویند؟

 


[ چهارشنبه 86/10/12 ] [ 11:4 عصر ] [ میثم ]

دقایقی بیش به پایان پنجشنبه باقی نمانده؛

و باز هم امام (ره) و صدور انقلاب و این انقلابی که بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.

عید غدیر و شکرنعمتها؛ که اگر نعمت را نشناسی و شکر آن را به جا نیاوری «انّ عذابی لشدید» و چه عذابی از این دردناک تر که به حال خود رها شوی و از عنایات حضرتت (عج الله تعالی فرجه الشریف) بی نصیب مانی.

و همین عدم شناخت است که چنین اوضاعی برایمان فراهم آورده و همه آن بدست توست.

برخیز که سحر نزدیک است.

یا علی (علیه السلام)


[ جمعه 86/10/7 ] [ 7:42 عصر ] [ میثم ]

در همین اعمال بهره ای بود که دیگر مکان ها نبود.

به همین راحتی گذشت و سریعتر از آن عمر آدمی است که می گذرد.

و هر وقت که تو عکسی از بقیع، گنبد پیامبر و یا مسجد النبی را ببینی تنها آهی می کشی و حسرت زمان های از دست رفته را می خوری.

 

ای ذات احد خدای سرمد مددی

ای بر تو سپاس و حمد بی حد مددی

ماییم و امید رحمت از درگاهت

الله به خاطر محمد مددی

چون فاطمه(سلام الله علیها) نور سرمدی باید بود

یا مثل حسین(علیه السلام) ایزدی باید بود

یک روح بلند چون علی (علیه السلام) باید داشت

در عشق خدا محمدی باید بود


[ جمعه 86/9/30 ] [ 7:20 عصر ] [ میثم ]

ماه ذیحجه است و زمان اعمال حج

دو نفر رفیق که برادر بودند و ...

 

 

و یک خاطره از حاج احمد متوسلیان

«… شب سوم به چهارم خرداد سال 1361، از فرط خستگی و بی‌خوابی، چشم‌هایمان را به ضرب گذاشتن چوب کبریت لای پلک‌ها باز نگه داشته بودیم. کل ایران جشن گرفته بودند و صدای تکبیر ملت، به شکرانه فتح خرمشهر، از رادیو و بلندگوهای سیار تبلیغات بلند بود. همان‌طور که داشتم تلوتلو خوران و خواب‌آلود، از کنار خاکریز جاده اصلی شلمچه می‌گذشتم، زیر نور منورها دیدم حاج احمد با چند نفر از بچه بسیجی‌های واحد تبلیغات، که پرچم تیپ‌مان را به دست داشتند، کنار خاکریز مشغول صحبت است. جلوتر رفتم. شنیدم یکی از بچه‌ها به حاج احمد می‌گفت:‌حاج آقا! بی‌خوابی این چندین شب، امان ما را بریده. ان‌شاءالله امشب با یک خواب ناز و پرملاط تلافی می‌کنیم.

حاجی دستش را روی دوش او انداخت و او را با خودش از سینه‌کش خاکریز بالا برد، جایی را در روبروی ما، در آسمان سمت غرب نشان داد و گفت: ببینم بسیجی! می‌دانی آنجا کجاست؟ آن برادر کمی گیج شده بود گفت:‌نمی‌فهمم حاج‌آقا! حاج احمد گفت:‌یعنی چه مؤمن! نمی‌فهمم چیه؟! آنجا انتهای افق است. من و تو باید این پرچم خودمان را آن‌جا بزنیم. در انتهای افق… هر وقت آن‌جا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد برو بگیر بخواب ولی تا آن وقت، نه!

خدا می داند سال‌ها بعد از آن شب، هر بار این جمله حاج احمد به یادم می‌آمد. کلافه می‌شدم که آخر خدایا! افق که انتها ندارد! پس مقصود حاج احمد چه بوده؟…

سالها از اسارت احمد در لبنان به دست عوامل مزدور اسراییل سپری شده. امام به شهدا پیوست… ما هم غرق شدیم توی امواج زندگی روزمره. تا این که…

چند روزی بعد از خبر شروع جنگ در بوسنی، این تیتر درشت را توی روزنامه‌ها، از قول خبرگزاری‌های غربی خواندم: «در بوسنی جبهه بنیادگرایی اسلامی، زیر پرچم محمد (صَلَّی‌الله عَلَیه وَ اله وَ سَلَّم) تشکیل شده است.»

تازه فهمیدم منظور حاج احمد از انتهای افق کجا بوده. هر چند، این هنوز از نتایج سحر است. آخر، افق که انتها ندارد!»


[ شنبه 86/9/24 ] [ 10:36 عصر ] [ میثم ]

شیخ رجبعلی:تا خدا پرست نشوی به جایی نمی رسی ...

 در حدیث قدسی آمده:«ای فرزند آدم همه چیزها را برای تو خلق کردم

 و تو را برای خود آفریدم.»

شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) میگفت:« هر سوزنی که برای غیر خدا

به پارچه فرو کنم به دستم فرو میرود»

در جای دیگری میفرمود:همه چیز خوب است اما برای خدا

و گاهی به چرخ خیاطی خود اشاره می کرد و میفرمود: این چرخ خیاطی را ببینید، همه قطعات ریز و درشتش مارک مخصوص کارخانه ای را دارد ...میخواهند بگویند کوچکترین پیچ این چرخ هم باید نشان کارخانه ما را داشته باشد. انسان مومن هم همه کارهای او باید نشان خدا داشته باشد.

«باید از حالا اوسا (استاد) را عوض کنی؛ یعنی تاکنون هر کاری میکردی برای خودت میکردی، از این به بعد هر کاری میکنی برای خدا بکن و این نزدیکترین راه به خداست.» پای بر سر خود نه، یار در آغوش دار

«کارها را بایستی برای او بکنی، آن هم با محبت او؛ یعنی او را دوست داشته باشی و اعمالت را به دوستی او انجام دهی. داشتن محبت به خدا، و انجام عمل برای خدا سر همه ترقیات معنوی بشر است، بنابراین تمام ترقیات بشر در مخالفت با نفس است. تا با نفس کشتی نگیری و زمینش نزنی ترقی نمیکنی»

«به خدا توجه کنید و غیر خدا را در دل راه ندهید، چون دل آینه است و اگر یک لکه کوچک پیدا کند، زود نشان میدهد.»

 


[ سه شنبه 86/9/20 ] [ 10:42 عصر ] [ میثم ]

عملیات شهید «محمد عبدالامیر حمید» (شهید زنده)

 

عملیات

صبحدم روز پنجشنبه 1374/4/15ه.ش (7صفر1416ه.ق، 6ژوئیه 1995م)، در سالروز ولادت حضرت امام موسى کاظم‏علیه السلام ، گروهى از رزمندگان مقاومت اسلامى لبنان، در حالى که هر کدام مقدار زیادى مواد و تجهیزات انفجارى در کوله‏پُشتى خود حمل مى‏کردند، با گذر از خطوط امنیتى و مواضع و پایگاه‏هاى ارتش اسرائیل و مزدوران ارتش جنوب لبنان (میلیشیاى لحد)، به عمق منطقه‏ى اشغالى در نزدیکى «قلعه شقیف» وارد شدند. جاده‏ى استراتژیک «دیِرمِیماس» براساس اطلاعات و شناسایى‏هاى انجام شده قبلى، بهترین نقطه براى عملیات شهادت‏طلبانه تشخیص داده شده بود.

شانزده بمب قوى، با فاصله‏هایى حدود پنجاه متر، در سه نقطه‏ى مختلف‏کار گذاشته شدند. بر روى بمب‏ها که حاوى صدها ساچمه‏ى فلزى به عنوان ترکش بودند، پوششى جهت اختفا کشیده شد تا نیروهایى که از آن‏جا مى‏گذرند، متوجه نشوند.

جوانى حدود بیست ساله، پس از روبوسى و وداع با دیگر همرزمان، از گروه جدا شد و به میان درختچه‏هاى بالاى تپه کنار جاده دوید و خود را آن‏جا پنهان کرد. جوان که مقدارى مواد منفجره به دور بدن خود بسته و چاشنى را آماده کرده بود، باید دستگاه انفجار چاشنى بمب‏هاى کار گذشته شده را در دست مى‏فشرد.

دیگر نیروهاى مقاومت اسلامى، در بالاى ارتفاع مشرف بر جاده و محل عملیات، در حالى که از فاصله‏اى دور ناظر صحنه بودند، یک‏دستگاه دوربین فیلم‏بردارى ویدئویى کار گذاشتند تا از آن‏چه اتفاق خواهد افتاد، تصویربردارى کنند.

ساعاتى بعد، کاروانى نظامى متشکل از دو کامیون و یک جیپ، به منطقه نزدیک شد. جوان که به شدت انتظار آمدن قافله را مى‏کشید، با گذر اولین کامیون و موازى شدن آن‏ها با محل‏هاى بمب‏گذارى شده، فریاد «یاحسین‏علیه السلام» سرداد و چاشنى‏ها را یکى پس از دیگرى فشرد. سه انفجار پیاپى، منطقه را به لرزه در آورد و انعکاس صداى آن در کوه‏ها و دره‏هاى اطراف، نیروهاى دشمن را که هراسان از ماشین‏ها پیاده مى‏شدند، وحشت‏زده کرد.

جهنمى از آتش و انفجار کامیون‏ها را در بر گرفت. نیروهاى صهیونیست، دستپاچه و هراسان، به هر طرف پا به فرار گذاشتند؛ بدون این‏که تا دقایقى بتوانند عکس‏العملى از خود نشان بدهند. اتومبیل‏ها در جاى خود متوقف شدند. اجساد کشته شدگان و مجروحین در کامیون‏ها باقیمانده بود. کماندوهاى وحشت‏زده، بى‏هدف، به هر سمتى تیراندازى مى‏کردند و دقایقى بعد از انفجار بود که جرأت کردند از جانپناه خارج شوند. ناگهان سه نارنجک دستى، یکى پس از دیگرى، میان نیروهاى صهیونیست پرتاب و منفجر شد که تلفاتى به بار آورد.

نیروهاى اسرائیلى، به خیال این‏که مورد تهاجم گروهى عظیم از رزمندگان مقاومت اسلامى قرار گرفته‏اند، گیج و مبهوت، فرار را بر ماندن ترجیح دادند. در آن میان، جوانى که لباس کماندویى سبز رنگ و جلیقه مملو از مواد منفجره بر تن داشت، از میان درختچه‏ها خارج شد و در حالى که دستش را بر ماشه اسلحه‏ى ام.16 خویش مى‏فشرد، به طرف کامیون‏ها دوید. با وجود درگیرى‏هاى شدید و تیراندازى زیاد، ناگهان اسلحه جوان دچار نقص شد و گیر کرد، ولى او خونسرد و آرام، به رفع گیر اسلحه پرداخت و بدون این‏که با مقاومتى از سوى صهیونیست‏ها روبه‏رو شود، دوباره به تیراندازى پرداخت و میان کامیون‏ها که بر اثر انفجار متلاشى شده بودند، مى‏دوید و به دنبال سربازان دشمن مى‏گشت.

در یک لحظه، چشم جوان به سربازى جوان افتاد که وحشت زده در برابر او ایستاده بود. آن چنان مات و مبهوت، بود که نتوانست از اسلحه‏ى خود استفاده کند. جوان حزب‏اللهى خنده‏اش گرفت و سرباز صهیونیست پا به فرار گذاشت و به میان تپه‏ها دوید. جوان رزمنده با خونسردى خندید و خشاب اسلحه‏ى خود را که تمام شده بود، عوض کرد.

طرح عملیات این گونه بود که پس از آن‏که نیروهاى کماندویى دشمن طبق روال همیشه، پس از حمله به گوشه‏اى پناه مى‏برند، جوان رزمنده به میانشان بدود، خود را منفجر کرده و به این وسیله ضربه‏ى نهایى را بر آن‏ها وارد کند؛ ولى صهیونیست‏ها از فرصت استفاده کرده و پا به فرار گذاشتند.

اسرائیل که مدعى است پیشرفته‏ترین تکنولوژى نظامى را در نبرد بامقاومت اسلامى به‏کار گرفته و جدیدترین و قوى‏ترین سلاح و تجهیزات را در اختیار دارد، و از بهترین و آموزش دیده‏ترین کماندوهاى ویژه برخوردار است، با هجوم یک جوان بیست ساله‏ى مسلمان، همه‏ى ادعاهایش به پوچى گرائید و تمامى کماندوها صحنه را ترک کرده و گریختند.

این درگیرى لحظه به لحظه توسط دوربین ثبت و ضبط مى‏شد. همرزمان شهید، از دور نظاره‏گر بودند، و هر لحظه منتظر آخرین انفجار و شهادت او.دقایقى گذشت، ولى از انفجار خبرى نشد. جوان رزمنده همچنان در میان اجساد کشته‏ها، و مجروحین و کامیون‏ها مى‏گشت، ولى دیگر کسى را نیافت. همه گریخته بودند. خودش خنده‏اش گرفت. نمى‏دانست چه کند؛ مکثى کرد، یک بار دیگر با نگاه اطراف را وارسى کرد و چون جنبنده‏اى ندید، مسیرى را که از آن‏جا آمده بود، در پیش گرفت و به محل استقرار همرزمانش شتافت.

یک ربع ساعت گذشت که جوان رزمنده به دوستانش پیوست. همه مبهوت ولى خوشحال، او را در آغوش کشیده و خوش آمد گفتند. جالب آن بود که ساعتى قبل با او وداع کردند؛ به این تصور که او در عملیات به شهادت خواهد رسید.

 

بازتاب

دبیر کل حزب‏اللَّه لبنان، حجت‏الاسلام والمسلمین سیدحسن نصراللَّه، در باره‏ى قهرمان این عملیات مى‏گوید: این جوان براى عملیات شهادت‏طلبانه عازم شده بود و مثل دیگر شهادت‏طلبان، وصیت نامه‏اش را در برابر دوربین فیلم‏بردارى خواند و حتى برایش برنامه‏ى خداحافظى و مراسم وداع نیز برگزار شد. او واقعاً خودش را آماده کرده بود تا با انفجار خود، بر دشمن زبون ضربه‏ى سختى وارد آورد.

بعد از عملیات، هنگامى که نزد من آمد، با تعجب به او گفتم: تو که رفته بودى عملیات شهادت‏طلبانه انجام بدهى، خودت را منفجر کنى و شهید بشوى، پس چى شد که سالم برگشتى؟

او خندید و گفت: بله، من خودم را براى شهادت آماده کرده بودم؛ ولى پس از انفجار بمب‏ها و تیراندازى، همه‏ى اسرائیلى‏ها فرار کردند و من هر چه منتظر ماندم، کسى را ندیدم که به طرفم تیراندازى کند و دیگر کسى را نیافتم که مرا شهید کند، خودم هم که نمى‏توانستم بدون این‏که کسى وجود داشته باشد،بى دلیل خودم را منفجر کنم.

دو روز بعد از عملیات، کانال تلویزیونى «المنار» وابسته به حزب‏اللَّه لبنان، اقدام به پخش تصاویر مستند این عملیات کرد که فرماندهى نیروهاى اشغال‏گر اسرائیلى، هراسان و دستپاچه، به مدت یک ربع تا پایان پخش برنامه و گزارش عملیات، برق مناطق اشغالى را قطع کرد تابه خیال خود کسى از مردم آن‏جا نتواند از عملیات با خبر شود. چرا که این تصاویر نمایانگر پوشالى بودن قدرت صهیونیست‏ها بود.

 

شخصیت شهید

قهرمان این عملیات که همچنان جزو رزمندگان گمنام مقاومت اسلامى محسوب مى‏شد و نامى از او به میان نیامده است، شهید «محمد عبدالامیر حمید» (حمزه) متولد1352ه.ش)1974م) بود که چندى بعد در روز1376/12/3ه.ش (22 فوریه 1997م) در عملیاتى دیگر علیه نیروهاى اشغال‏گر، به شهادت رسید و پیکرش یک سال و نیم در دست رژیم اسرائیل ماند و سپس در بیروت دفن شد.

 

 

 

 


[ شنبه 86/9/17 ] [ 10:52 عصر ] [ میثم ]

ای دل اگر از آن چاه زنخدان بدر آیی

هر جا که روی زود پشیمان بدر آیی

هش دار که گر وسوسه­ی نفس کنی گوش

آدم صفت از روضه رضوان به در آیی

شاید که به آبی فلکت دست نگیرد

گر تشنه لب از چشمه حیوان به در آیی

جان می دهم از حسرت دیدار تو چون صبح

باشد که چو خورشید درخشان بدر آیی

چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت

کز غنچه چو گل خرم و خندان بدر آیی

در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد

وقت است که همچون مه تابان به در آیی

بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی

تا بو که تو چون سرو خرامان بدر آیی

حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه روی

باز آید و از کلبه احزان بدر آیی


[ جمعه 86/9/16 ] [ 7:21 عصر ] [ میثم ]

تو نیک و بد خود هم از خود بپرس

چرا بایدت دیگری محتسب

و مـن یـتـق الله یجعـل له         

و یرزقه من حیث لا یحتسب

 


[ شنبه 86/9/10 ] [ 10:27 عصر ] [ میثم ]

«عبرتها چه فراوانند و عبرت گیرندگان چه کم»

 

دیروز هنگام اذان مغرب خانه ها لرزید، زلزله ای در حدود 5-6 ثانیه.

 

یکی از گوشه حیات خلوت روح ما دائم صدا می­زند بیا،نرو!که شیطان برای سوختن ،رفیق دوزخی می­خواهد.

 

       


[ جمعه 86/9/9 ] [ 4:21 عصر ] [ میثم ]
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
درباره وبلاگ

میثم
امام(ره) به ما آموخت «انتظار تنها در مبارزه است» و «بیداری اسلامی» که امام خامنه ای نویدش را داده اند و ما شاهدیم....*** ***باش تا صبح دولتت بدمد//کاین هنوز از نتایج سحر است***

جنبش letter4u

لینک دوستان

موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 163
بازدید دیروز: 316
کل بازدیدها: 623479