تمهیدات |
یا حسین- سلام الله علیه چه کسی از تو برید ؟! آیا صدای هل من ناصر را می شنوی؟ فکر نمیکنی که از حسین(علیه السلام) زود جدا شده ای؟ تا وقتی که به مقصود نرسیده ای، تویی که نیازمند حسین (علیه السلام) هستی! آن عهد ازلی را فراموش نکن، وظیفه ات را انجام ده که «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» و «ما قائل به انجام وظیفه ایم» آیا حضور امام زمانت (علیه السلام) را درک نکرده ای و چنین در روزمرگی فرو رفته ای؟! آیا نباید همیشه، همچون عباس (علیه السلام) وفادار به مولای خود بود و هر چه فرمود، اطاعت امر نمود؟ یا ابن الحسن؛ ما دست خالی و شرمنده و خوب میدانم که «گناهکاران را در قبیله شما جایی نیست، اما پشیمانان را چرا» یا ابن الحسن؛ ما هم می خواهیم عاشورایی و حسینی باشیم. به خاطر مادرت زهرا سلام الله علیها ما را هم بپذیر. یاد تو نشاط و ما ز تو سرشاریم از جرات بیداری تو بیداریم گویند که سال قحطی باران است دریایی و ما ز آب برخورداریم
[ یکشنبه 86/11/7 ] [ 10:29 عصر ] [ میثم ]
فتح خون-6 بسم الله اما ای دل نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو می گوید: کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فَاَینما تولّوا فثمّ وَجه الله. یعنی هر جا که پیکر صد پاره تو به زمین افتد، آنجا کربلاست؛ و هر گاه علم قیام تو بلند شود عاشوراست. [ پنج شنبه 86/11/4 ] [ 9:23 عصر ] [ میثم ]
فتح خون-5 بسم الله ... «لِیرغبَ المومنُ فی لقاءِ ربّه - تا مومن به لقای خدا مشتاق شود»، یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم. [ پنج شنبه 86/11/4 ] [ 9:23 عصر ] [ میثم ]
رهروان حسین(علیه السلام) اسمش بابازادگان بود. صداش می زدند «بابا» دیگر حوصله زادگانش را نداشتند. گاهی هم سر به سرش می گذاشتند. صدا می زدند «بابا» وقتی بر می گشت سینه می زدند و می گفتند«قربان نعش بی سرت» می خندید و سر تکان می داد. با بیسیم چی دو تایی آمده بودند بیرون پتوها را بتکانند. دور و برشان خاک جمع شد و همه چیز به هم ریخت. وقتی خاک نشست دیدیم موج پرتشان کرده توی سنگر، رفتمتوی سنگر. هر دو شهید شده بودند. سر بیسیم چی روی شانه های بابا بود، مثل وقتی که یکی سرش را می گذارد روی شانه دیگری و می خوابد. بابا هم سر نداشت. «بابا قربان نعش بی سرت» *** *** *** *** چهل صبح بعد از نماز زیارت عاشورا می خواند تا خدا دعایش را اجابت کند و شهید شود. به شوخی بهش گفتم: «این عملیاتی که من تدارکش رو دیدم، اینقدر فشارش بالاست که اگر نخواهی هم شهید میشی، به نذر و نیاز حاجت نیست.» گفت: «اگر شهید نشم باز از فردا می خونم اینقدر چهل روز چهل روز می خونم تا شهید شم.» روز چهل کار فیصله پیدا کرد. به دور دوم نکشید. *** *** *** *** فردا مسافربود. نیمه شب نشسته بود توی اتاق برای خودش سینه می زند، می خوند، گریه می کرد: «والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی» دست نداشت وقتی آوردنش. [ یکشنبه 86/10/30 ] [ 10:38 عصر ] [ میثم ]
فتح خون -3 بسم الله اکنون هنگام آن است که در قافله امام، صف اصحاب عاشورایی از فرصت طلبان ابن الوقت و باد گرایان جدا شود. برای آنان که دل به امام نسپرده اند، این وادی عرصه بی فردای دهشتی طاقت فرساست. اما برای اصحاب عاشورایی امام عشق ...آنها در کوی دوست منزل گرفته اند و این چنین، از زمان و مکان و جبر و اختیار گذشته اند. این باد نیست که بر آنان می وزد؛ آنان هستند که بر باد می وزند.
[ سه شنبه 86/10/25 ] [ 11:3 عصر ] [ میثم ]
فتح خون -4 بسم الله اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفکری است خاص این عصر، در اشتباه است. بیاید و ببیند که اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجة الوداع، همان انگار باطل حاکم است. حکام جور را در طول تاریخ چاره ای نیست جز آنکه داعیه دار این اندیشه باشند. اگر نه مردم فطرتا پیشوایان دین را به حکومت می پذیرند و حق هم همین است.
[ سه شنبه 86/10/25 ] [ 11:3 عصر ] [ میثم ]
فتح خون -2 بسم الله عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید (سرچشمه عقل) نبُرد، عشق را در راهی که می رود تصدیق خواهد کرد. یاران شتاب کنید که زمین نه جای ماندن، که گذرگاه است...گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند؟ ... و مرگ نیز در اینجا همان همه با تو نزدیک است که در کربلا، و کدام انیسی از مرگ شایسته تر؟ یاران شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می پذیرند.
[ شنبه 86/10/22 ] [ 10:17 عصر ] [ میثم ]
فتح خون -1 بسم الله مطالب زیر تحت عنوان فتح خون از کتاب شهید آوینی به همین نام استفاده شده است، لطفا مطالب را به روز بخوانید یعنی با زمان فعلی تطبیق دهید.
کعبه قبله احرار است، رستگان غیر از بندگی غیر راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد، وگرنخ این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و چهل و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفته اند؟ الرحیل ! الرحیل ! اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را ! اکنون بنگر حیرت عقل را و جرات عشق را !
[ پنج شنبه 86/10/20 ] [ 10:46 عصر ] [ میثم ]
|