تمهیدات |
بسم الله الرحمان الرحیم یا علی علیه السلام در عمره دانشجویی ماه رجب با خودش خاطراتی دارد و مسائلی. قبل از شروع رجب، می توان بوی اعتکاف را حس کرد، مخصوصا هنگامی که با تبلیغات آن برای ثبت نام مواجه می شوی. اما خاطره ای که از رجب سال قبل برایم مانده؛ توفیق این را داشتیم که به همراه دوستانی بزرگوار در مدینة النبی لحظاتی را به دعوت ائمه بزرگوار در آن سرزمین مقدس باشیم. بگذریم از حس و حال آنجا که قابل وصف نیست، تنها حیرت و سرگردانی را فهمیدیم، البته برای منی که سطح معرفتم پایین است. از این مورد هم گذرا عبور کنیم که، هر چقدر هم که از وهابی های بی دین بگوییم، باز هم کم است. اما...
در روز آخر ماه رجب، در مسجد شجره مُحرم شدیم و در ماه شعبان عملیات عمره مفرده را به جا آوردیم. که البته در این میان گفتنی ها از خاطرات و خوابهای رفقای بزرگوار کم نیست. به خاطر می آورم که یکی از فامیل هایمان مقداری آجیل داده بود که آنجا پخش کنم. شب جمعه بود و سوم شعبان و میلاد امام حسین علیه السلام؛ در طبقه دوم مسجد الحرام مشغول پخش کردن بودم. ابتدا به یک کاروان عمره دانشجویی و سپس برادران مسلمانمان از دیگر کشور ها. هر کدام برخوردی داشتند، یکی می پرسید «از کدام بلادی؟»، یکی دیگر می گفت «برای تولد امام حسین است؟» و ... و هر کدام از آنها به یک دانه پسته، یک دانه بادام و... اکتفا می کردند و این باعث طولانی شدن فرآیند پخش کردن آجیل ها می شد و هر چه جلو می رفتیم، تمام نمی شد؛ چون عربی ما هم چندان خوب نبود، به تبعیت از امام خمینی(ره) ابتدا برای تعارف کردن «بسم الله» می گفتم و بعد از تشکر برادران سنی مان، بنده هم یک یا علی می گفتم و اصلا متوجه موضوع نبودم. و خداوند مهربان هوای ما را داشت. و الحمد لله رب العالمین [ یکشنبه 87/4/30 ] [ 3:53 عصر ] [ میثم ]
در همین اعمال بهره ای بود که دیگر مکان ها نبود. به همین راحتی گذشت و سریعتر از آن عمر آدمی است که می گذرد. و هر وقت که تو عکسی از بقیع، گنبد پیامبر و یا مسجد النبی را ببینی تنها آهی می کشی و حسرت زمان های از دست رفته را می خوری.
ای ذات احد خدای سرمد مددی ای بر تو سپاس و حمد بی حد مددی ماییم و امید رحمت از درگاهت الله به خاطر محمد مددی چون فاطمه(سلام الله علیها) نور سرمدی باید بود یا مثل حسین(علیه السلام) ایزدی باید بود یک روح بلند چون علی (علیه السلام) باید داشت در عشق خدا محمدی باید بود [ جمعه 86/9/30 ] [ 7:20 عصر ] [ میثم ]
ماه ذیحجه است و زمان اعمال حج دو نفر رفیق که برادر بودند و ...
و یک خاطره از حاج احمد متوسلیان «… شب سوم به چهارم خرداد سال 1361، از فرط خستگی و بیخوابی، چشمهایمان را به ضرب گذاشتن چوب کبریت لای پلکها باز نگه داشته بودیم. کل ایران جشن گرفته بودند و صدای تکبیر ملت، به شکرانه فتح خرمشهر، از رادیو و بلندگوهای سیار تبلیغات بلند بود. همانطور که داشتم تلوتلو خوران و خوابآلود، از کنار خاکریز جاده اصلی شلمچه میگذشتم، زیر نور منورها دیدم حاج احمد با چند نفر از بچه بسیجیهای واحد تبلیغات، که پرچم تیپمان را به دست داشتند، کنار خاکریز مشغول صحبت است. جلوتر رفتم. شنیدم یکی از بچهها به حاج احمد میگفت:حاج آقا! بیخوابی این چندین شب، امان ما را بریده. انشاءالله امشب با یک خواب ناز و پرملاط تلافی میکنیم. حاجی دستش را روی دوش او انداخت و او را با خودش از سینهکش خاکریز بالا برد، جایی را در روبروی ما، در آسمان سمت غرب نشان داد و گفت: ببینم بسیجی! میدانی آنجا کجاست؟ آن برادر کمی گیج شده بود گفت:نمیفهمم حاجآقا! حاج احمد گفت:یعنی چه مؤمن! نمیفهمم چیه؟! آنجا انتهای افق است. من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم. در انتهای افق… هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد برو بگیر بخواب ولی تا آن وقت، نه! خدا می داند سالها بعد از آن شب، هر بار این جمله حاج احمد به یادم میآمد. کلافه میشدم که آخر خدایا! افق که انتها ندارد! پس مقصود حاج احمد چه بوده؟… سالها از اسارت احمد در لبنان به دست عوامل مزدور اسراییل سپری شده. امام به شهدا پیوست… ما هم غرق شدیم توی امواج زندگی روزمره. تا این که… چند روزی بعد از خبر شروع جنگ در بوسنی، این تیتر درشت را توی روزنامهها، از قول خبرگزاریهای غربی خواندم: «در بوسنی جبهه بنیادگرایی اسلامی، زیر پرچم محمد (صَلَّیالله عَلَیه وَ اله وَ سَلَّم) تشکیل شده است.» تازه فهمیدم منظور حاج احمد از انتهای افق کجا بوده. هر چند، این هنوز از نتایج سحر است. آخر، افق که انتها ندارد!» [ شنبه 86/9/24 ] [ 10:36 عصر ] [ میثم ]
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هر که مرا زیارت کند در حال حیات یا بعد از فوت من، چنان است که حق تعالی را زیارت کرده باشد...» [ دوشنبه 86/5/8 ] [ 10:49 عصر ] [ میثم ]
ثواب حج امام صادق(علیه السلام) از پدرانش از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرد که فرمود: «بدرستی که شخص مومن حاجی همین که شروع میکند به تهیه لوازم سفر خود، هیچ چیزی را بر نداشته و نمیگذارد مگر آنکه خداوند ده حسنه در نامه عملش ثبت مینماید و ده گناه از او محو میسازد و ده درجه به درجات او می افزاید. و هر گاه به عزم سفر بر شتر خود سوار گردد، هیچ قدمی بر نداشته و نمیگذارد، مگر آنکه همین پاداشها را درباره او مینویسند، و هر گاه خانه خدا را طواف کند، از گناهانش بیرون میرود، و زمانی که وقوف عرفات کند از گناهان خارج میگردد، و چون در مشعر الحرام توقف کند از گناهان خارج میگردد، و موقعی که رمی جمرات کند، از گناهان بیرون می آید. آنگاه رسول خدا یک یک مواقف و مناسک حج را نام برد و فرمود: از گناهان بیرون می آید بعد فرمود: در کجا میتوانی بدین ثوابها برسی؟» خدا را شکر بعد از مدتها انتظار خداوند متعال بر ما منت نهاد و حج بیت الله الحرام و زیارت قبر پیامبرش را نصیب این بنده نمود. ان شاء الله چند روز دیگر به همراه کاروان دانشجویی در مدینه منوره هستیم. التماس دعا [ دوشنبه 86/5/8 ] [ 10:48 عصر ] [ میثم ]
حضرت روح الله – حج مراتب معنوی حج که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق نزدیک مینمایدف حاصل نخواهد شد مگر آنکه دستورات عبادی حج بطور صحیح و شایسته مو به مو عمل شود. [ دوشنبه 86/5/8 ] [ 10:48 عصر ] [ میثم ]
|